آنقدر زجر کشیدم ز جهان سیر شدم
صورتم گر چه جوان است ولی پیر شدم
در جوانی ناله کردم کسی یادم نکرد
در قفس جان دادم و صیاد آزادم نکرد
گریه نکن عزیز بی گناه من منو ببخش بگذر از اشتباه من
گناهمو بذار به پای سرنوشت به پای اون که قصه ی ما رو نوشت
نمیتونم این دلو سر براه کنم ازم نخواه باز تو چشات نگاه کنم
منو ببخش گناه عشق گردن من منو ببخش حرف گذشته رو نزن
مرگه برام گریه ی بی صدای تو گریه نکن فدای گریه های تو
سخته برام اما باید از تو گذشت باید برم اینجوری بوده سرگذشت
منو ببین ? ببین که گرمه رفتنم گریه نکن این من واقعی ? منم
باید برم فرصت موندن ندارم منو ببخش ? ببخش که تنهات میذارم
نویسنده: محسن(دوشنبه 87/5/21 ساعت 1:30 عصر)